ماهانماهان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

ماهان ماه آسمونی ما

سیزده بدر 93

ماهان جونم دوباره آخر تعطیلات عید شد و سیزده بدر.طبق معمول هر ساله روز سیزدهم فروردین را در دامان طبیعت گذروندیم.امسال به خونه خاله مریمشون رفتیم.خیلی خوش گذشت .مخصوصا که برای شما سرگرمی های زیادی وجود داشت.بعد از صرف ناهار،آش رشته هم نوش جان کردی و قبلش  هم با هم یه سری به دیگ آش زدیم. تمام آب این وان رو ریختی این شما و این هم دامان طبیعت   ایشاا..... همیشه زندگیت مانند طبیعت سرسبزو زنده باشد گل پسرم.   ...
14 فروردين 1393

سفر به شمال 4

واما این بار هم چمخاله.آره مامانی روز چهارم فروردین 1393 بودکه به شمال رفتیم.این بار با بابایی و مامان زری و عمه مهشیدشون و عمه فرشتشون.البته همه اینها روز سوم رفتن ولی ما چون بابا وحید سر کار بود،یه روز دیرتر از این ها رفتیم.طبق معمول سفرهای دیگه خوش گذشت و شما هم سرگرمی های زیادی رو داشتی و البته این بار هم آرمان جون بهت اضافه شده بود و به زور می اوردیمتون و خونه .همش می گفتین دد. یکی از سرگرمیهاتون این بود که پدر مرغ و خروس ها رو در آوردین   تفریح در طبیعت زیبا وباز هم دوچرخه سواری دنبال پرندگان این بار بازی در زمین فوتبال و این هم دریا همیشه به سفر و آن هم به  شمال زی...
13 فروردين 1393

نوروز 1393

امسال هم نوروز 93 را با وجود شما جشن گرفنیم.آره گل پسرم سومین سالی هست که شما نوروز را در کنار من و بابا وحید هستی.این را که می نویسم از یک طرف ناراحت گذشت زمان هستم که چه زود می گذره ولی از یک طرف خوشحال که شما روز به روز بزرگتر میشی و نوروزی ما هم با شکوه تر.آخه پسرم نمی دونی امسال تو چیدن سفره هفت سین چقدر کمک کردی.واقعا میگم.وقتی داشتم سنجدارو میچیدم تو هم خیلی کمکم کردی.الهی فدات بشم مننننننننننننننننننننن. این هم سفره هفت سین تخم مرغی با کمک آقا ماهان. اون شیرینی پنجره ای هم دست پخت مامان مرضی . قبل از تحویل سال چقدر دنبالت کردم تا لباس تنت کنم با رکابی فرار کردی.( سالی که نکوست از بهارش پیداست) ا...
3 فروردين 1393
1